گل پسر عزيز ما، سانیارگل پسر عزيز ما، سانیار، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 16 روز سن داره

فرشته کوچولوی ما، سانیار

بدون عنوان

عزيز دل مامان سلام، خوبي پسرم؟ من اين روزا وارد ماه هفتم بارداريم شدم و كم كم كمر درد و درد قفسه سينه و ... به سراغم اومده، خيلي دلم مي خواد اين روزا سريعتر بگذره هم حال جسميم بهتر شه و هم تو وروجك بياي توو بغلم راستي پنجشنبه رفتم مركز بهداشت صداي قلبتو كه به نظرم قشنگترين ملودي دنياست شنيدم، شكر خدا باز همه چي اوكي بود فقط به من گفتن بايد مراقب افزايش وزنم باشم، مي دوني من قبل از اينكه شما بياي توو دلم خيلي باريك بودم و هميشه از هيكلم راضي بودم ولي شما از همون اولش كلي اشتهامو زياد كردي و حالا خبري از اندام مانكني نيست و دارم قلمبه ميشم!   حالت قرار گرفتنتم توو دلم باز افقي بود فقط يه كم چرخيده بودي و سرتو آوردي زير...
23 بهمن 1390

سونو سه بعدي

پسر كوچولوي خوشگل ما سلام ! عزيزم من و بابا دوشنبه سوم بهمن ساعت چهار و نيم عصر رفتيم سونو دكتر قدوسي ... سونوگرافي سه بعدي خيلي هيجان انگيز بود، دكتر تك تك اعضاي بدنتو چك كرد و نشونمون داد. سي دي فيلمشو هم گرفتيم كه انشالا نشونت مي دم. از اون روز چند بار فيلمتو ديديم و قربون صدقه ات رفتيم، ديروز هم مامان و باباي بابات و عمو رامين اومدن خونمون فيلمتو ديدن. قيافه ات هنوز مشخص نيست شبيه كيه هرچند من و بابات فكر مي كنيم يه كم شبيه باباتي ولي مهمتر اينه كه سالمي و الان هم كه دارم اينو واست مي نويسم مشغول لگد زدني! دوستت دارم پسر نازم و براي روزي كه خودتو از نزديك ببينم و بغلت كنم لحظه شماري مي كنم.  ...
5 بهمن 1390

تعيين جنسيت

سلام پسر م! تاج سرم! قند و عسلم!      عزيز شيطون بلاي ما ديروز من و باباييت رفتيم دكتر، قرار بود جنسيتتم قطعي بگه و راستشو بخواي از صبح توو استرس بودم ... آقاي دكتر اول صداي قلبتو واسمون پخش كرد و باز كلي حال كرديم بعد خودتو نشونمون داد كه طبق معمول در حال ورجه وورجه و تحرك بودي! چند بار هم گفت كه خيلي شيطوني و تحركت زياده ... بعد گفت كه شما آقا پسري ! پس ايشالا آقا داماد مي شي و منم مادر شوهر! اووو چه شود!... الهي مامان قربون تو گل پسرش بره   از مطب كه اومديم بيرون خبرو به همه داديم و بعد رفتيم واست خريد كنيم، تا حالا هرچي لباس بچه مي ديديم چون جنسيتت مشخص نبود نمي تونستيم ب...
30 آذر 1390

پايان سه ماهه اول

سلام عزيز دل مامان، حالت چطوره؟ باز ديروز ديدمت و خيلي خوشحالم، ماشالا ديگه حسابي بزرگ شدي، قدت 11 سانت و نيم بود. الهيييي  عزيزم، سه ماه اول بارداريم تموم شد، با حساب خودم اول هفته سيزدهم بودم ولي سونو هفته چهاردهم و نشون داد! وروجك جهشي رفتي توو چهارده هفته؟! منتظر بودم پايان سه ماه ديگه از شدت تهوع و اينا كم شه ولي پريشب مارو راهي درمانگاه كردي و بهم سرم وصل كردن! خيلي حالم بد بود و ديروز هم با اينكه توو يه جلسه مهم كاري بايد شركت مي كردم نتونستم سر كار برم... ديروز عصر وقت دكتر داشتيم و چون باباييت كار داشت من و شما با مامانم رفتيم، طبق معمول آقاي دكتر سونوگرافي كرد و باز تو شيطون بلا اومدي روو صفحه و شروع كردي به ورجه...
30 آبان 1390
1